سلامی دوباره

ساخت وبلاگ
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد

به جویبار که در من جاری بود

به ابرها که فکرهای طویلم بودند

به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من

از فصل های خشک گذر میکردند

به دسته های کلاغان

که عطر مزرعه های شبانه را

برای من به هدیه میآورند

به مادرم که در آینه زندگی میکرد

و شکل پیری من بود

و به زمین ، که شهوت تکرار من ، درون ملتهبش را

از تخمه های سبز میانباشت - سلامی ، دوباره خواهم داد



میآیم ، میآیم ، میآیم

با گیسویم : ادامهء بوهای زیر خاک

با چشمهام : تجربه های غلیظ تاریکی

با بوته ها که چیده ام از بیشه های آنسوی دیوار

میآیم ، میآیم ، میآیم

و آستانه پر از عشق میشود

و من در آستانه به آنها که دوست میدارند

و دختری که هنوز آنجا ،

در آستانهء پر عشق ایستاده ، سلامی دوباره خواهم داد



در ترنم باران به دنبال تو می گردم....
ما را در سایت در ترنم باران به دنبال تو می گردم. دنبال می کنید

برچسب : سلامی دوباره,سلامی دوباره به ریگاباد,سلامی دوباره خسرو شکیبایی,سلامي دوباره,سلامی دوباره به دوستان,سلامي دوباره به ريگ اباد,سلامی دوباره مسیح محقق,سلامی دوباره خسرو شکیبایی متن,دکلمه سلامی دوباره خسرو شکیبایی,شعر سلامی دوباره, نویسنده : dtarannombaranic بازدید : 275 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 4:47